نماز هایم اگر نماز بود که موقع سفر، ذوق نمیکردم از شکسته شدنش!!
نماز هایم اگر نماز بود که رکعت آخرش انقدر کیف نداشت!!
اگر نماز هایم نماز بود، که اول وقت نمیخواندمش، برای اینکه خود را "خلاص" کرده باشم!!
اگر نماز هایم نماز بود، که تبدیل نمیشد به نمایش پانتومیم برای نشان دادن آدرس شارژر گوشی...
اگر نمازم نماز بود، که تبدیل نمیشد به یک فرصت طلایی برای خلق ایده های بکر!!
تبدیل نمیشد به مناسب ترین زمان تحلیل رفتار فلان همکار!!
تبدیل نمیشد به ماشین حساب!!
نه!!
نماز هایم "نماز" نیست.
اگر نماز بود، یک "کارواش قوی" میشد و با فشا میشست از دلم همه ی سیاهی ها را، لکه ها، پلشتی هارا.
اگر نماز بود، میشد "کیمیا" و مس وجودمو تبدیل میکرد به طلا...
اگر نمازم نماز بود، میشد پل، میشد پناهگاه، میشد دارو، میشد مرهم، میشد درمان، میشد شاه کلید، میشد میعادگاه، میشد دانشگاه...
خدایا!
بر من منت بگذار و کاری کن نماز هایم، "نماز" شود...