هر کس می خواست او را پیدا کند، می رفت ته خاکریز.
جبهه که آمد، گفتند بچه است، امدادگر بشود.
هرکس می افتاد داد می زد " امدادگر! امدادگر! "
اگر هم خودش نمی توانست، دیگرانی که اطرافش بودند داد می زدند " امدادگر! امدادگر! "
خمپاره منفجر شد، او که افتاد، دیگر نمی دانستند چه کسی را صدا بزنند.
خودش ولی گفت: " یا زهرا! یا زهرا! "
یا زهرا