شهدا رفتند تا حقیقت را به ما نشان دهند،اما ما هنوز در جست و جوی حقیقتیم. شهدا چون فرشتگانی عاشق راه حق و حقیقت را پیمودند و به دیداره حق شتافتند و آسمانی شدند. جایشان خالیست. راهشان پر رهرو باد. در آرزوی شهادت و عاشقان شهدایم.
سلام بزرگوار بارها خواستم بهتون زودتر از این سر بزنم اما همش کار تو کارمی اومد الان که سعادت شد و سر زدم حس کردم انگار تک تک واژه هاتون برام آشناست انگار ادامه ی حرف هاتون رو میدونستم... انگار قلمتون رو خوب حس میکردم... از مطالبتون تشکر میکنم و دعا میکنم اجر این مجاهدتتون رو یک در دنیا و صد در آخرت بگیرید با افتخار لینکتون کردم تا بار دیگه که خواستم بهتون سر بزنم راحت خدمت برسم تمنای دعای فرج دارم و یا علی که زندگی را نمکی نیست... به جز حب علی ع
پاسخ:
سلام ممنونم از شما و این حس خوبی که دارید خوشا به سعادتتان که خادم حرم حضرت هستید التماس دعای فراوان یا علی...
دوباره سلام روز خدمتم دوشنبه هاست به عبارتی فردا حتما براتون کنار صحن و سرای حضرت دعامیکنم اگه لایق باشم انشاالله باز هم خدمت میرسم و باعث افتخاره بهم سر میزنید تمنای دعای فرج دارم و یا علی
پاسخ:
سلام علیکم از لطفتون ممنونم کربلا نصیبتان... یا علی...
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور ... و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان! آدمی به خودی خود نمی افتد... اگر بیفتد از همان سمتی می افتد که به خدا تکیه نکرده است...
سلام علیکم عاقبتتون بخیر ..
پاسخ:
به به احسنت احسنت سلام علیکم عاقبت هممون بخیر
کشته شد محسن و آنان که تماشا کردند، سند تیر به اصغر زدن امضا کردند... حضرت محسن ـ علیه السّلام ـ فرزند سقط شده فاطمه ـ سلام الله علیها ـ است که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ او را محسن نامید و به وسیلة ضربات، غلاف شمشیر قنفذ، خلیفه دوم و در اثر ضربات پای وی ، سقط شد هیچ یک از منابع معتبر تاریخی و مقاتل به محل دفن حضرت محسن ـ علیه السّلام ـ اشاره نکرده اند، امّا این که حضرت محسن در پای درب نیم سوخته خانه امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ دفن شده، در کتاب جامع النورین چنین نقل شده است: بعد از آن که دومی با لگد بر پهلوی آن بانوی بزرگوار زد، حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ روی زمین افتاد، هر طور بود از جا برخاست حرکت کرد و به خانه آمد و روی زمین افتاد و صدا زد: عمر مرا کشت. امیر المؤمنین، آن امام مظلوم جلو آمد تا حال او را در آن وضع دید، صدا زد: فضّه، فاطمه ـ سلام الله علیها ـ را دریاب که درد او را فراگرفته است، فضّه به یاری فاطمه(س) رفت چند لحظه گذشت، به سوی امیرالمؤمنین(ع) آمد، چیزی روی دست گرفته بود، حضرت پرسید: فضّه این چیست؟ پاسخ داد: مولای من، بدن بی جان محسن است. حضرت فرمود؛ من که نمی توانم از خانه بیرون روم و کسی را هم که ندارم او را به بقیع ببرد و به خاک سپارد، خودت او را در آستانه خانه دفن کن گرچه منابع تاریخی به این نکته اشاره نکرده اند ولی شاید با دو احتمال بتوان گفت که حضرت محسن در آستانه و پای درب نیم سوخته دفن شده باشد. احتمال اول: با توجه به محیط خفقان و جَوّ سیاسی حاکم بر آن عصر که حضرت علی ـ علیه السّلام ـ را در تنگنا قرار داده بودند تا برای تثبیت خلافت ابوبکر حتی با زور و آتش زدن خانه فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ از آن حضرت بیعت بگیرند؛ می توان گفت که شرایط آن عصر این اجازه را به حضرت علی ـ علیه السّلام ـ نداد که حضرت محسن را در قبرستان بقیع دفن کنند. احتمال دوم: این که اگر حضرت محسن را در قبرستان بقیع ـ قبرستان عمومی مدینه ـ دفن می کردند حتماً مقتل و تاریخ نویسان به آن اشاره می کردند، پس عدم اشاره تواریخ به قبر آن حضرت شاید دلیل بر این است که حضرت محسن مخفیانه و در خانه دفن شده است.
بارها خواستم بهتون زودتر از این سر بزنم اما همش کار تو کارمی اومد
الان که سعادت شد و سر زدم حس کردم انگار تک تک واژه هاتون برام آشناست
انگار ادامه ی حرف هاتون رو میدونستم...
انگار قلمتون رو خوب حس میکردم...
از مطالبتون تشکر میکنم و دعا میکنم اجر این مجاهدتتون رو یک در دنیا و صد در آخرت بگیرید
با افتخار لینکتون کردم تا بار دیگه که خواستم بهتون سر بزنم راحت خدمت برسم
تمنای دعای فرج دارم و یا علی
که زندگی را نمکی نیست... به جز حب علی ع